سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با بهار
قالب های وبلاگ آمادهدایرکتوری وبلاگ های ایرانیانپارسی بلاگپرشین یاهو
آن که نخواهد آبرویش بریزد ، از جدال بپرهیزد . [نهج البلاغه]
نویسنده : نسیم بهارنارنج:: 87/3/10:: 9:10 عصر

دشتهای چه فراخ کوههای چه بلند 
در گلستانه چه بوی علفی می آمد

من در این آبادی پی چیزی می گشتم

پی خوابی شاید پی نوری ریگی لبخندی

پشت هیچستانم 

پشت هیچستان جایی است

پشت هیچستان  رگهایی هوا پر قاصد هایی است 

که خبر می آرد از گل واشده دور ترین بوته خاک

آدم این جا تنهاست ودر این تنهایی

سایه نارونی تا ابدیت جاری است

به سراغ من اگر می ایید

نرم واهسته بیایید

مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من

کفشهایم کو؟

چه کسی بود صدا زد

سهراب

آ‎شنا بود صدا مثل هوا با تن برگ

بوی هجرت میاید

بارش من پر آواز پر چلچله هاست

باید امشب بروم 

من که از باز ترین

پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم

حرفی از جنس زمان نشنیدم

 هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود

کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد

هیچ کس زاغچه ایی را سر یک مزرعه  جدی نگرفت

باید امشب بروم

باید امشب چمدانی را که به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد

بردارم وبه سمتی برومکه درختان حماسی پیداست

رو به آن وسعت بی واژه که همواره مرا می خواند

یک نفر باز صدا زد

سهراب

کفشهایم کو؟

 


نظرات شما ()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

20597:کل بازدید
7:بازدید امروز
4:بازدید دیروز
درباره خودم
با بهار
مدیر وبلاگ : نسیم بهارنارنج[17]
نویسندگان وبلاگ :
ریحانه
ریحانه[2]

امید دارم به آن عزیز که صدایی باشم از نای انسانیت وجز زیبایی نشانتان ندهم وا... یحب الجمیل و...مثل خیلیها از دیو ودد ملولم وانسانم آرزوست
حضور و غیاب

یــــاهـو

لوگوی خودم
با بهار
لوگوی دوستان


لینک دوستان

بابهار
تاسیانه
ناریانا
فواد
مثنوی عشق ...مولانای روم
نهج البلاغه
پیرمن
تفال به حافظ

آوای آشنا
بایگانی
تابستان 1387
بهار 1387
اشتراک