با بهار | |||
صحبت عرفان کجا و دیو و دد
خست ابنای جنسم می کشد
دفتر فرزانگی را گاو خورد
خانه عقل و خرد را آب برد
بس ستمها کز خسان بر وی رسید
بس جفاها کز کسان دید و شنید
داد از این کاسد قماشی ها بسی
داد از این حق ناشناسی ها بسی
بر حکیمان ابلهان محنت فزا
بر سلیمان دیو و دد فرمانروا
21435:کل بازدید |
|
3:بازدید امروز |
|
0:بازدید دیروز |
|
درباره خودم
| |
حضور و غیاب
| |
لوگوی خودم
| |
لوگوی دوستان | |
| |
لینک دوستان | |
بابهار | |
آوای آشنا | |
بایگانی | |
تابستان 1387 بهار 1387 | |
اشتراک | |